
حسینیان شهادت نزدیک است
آواره گی فرزندان فاطمه نزدیکتر
آوای ناله از خیمه های سوخته خواهد آمد
طفلان لب تشنه سر به بیابان خواهد نهاد
بدن های پاره پاره شهدا درمقابل آفتاب
رنگی دیگر به خود خواهد گرفت
چشمان طفلان معصوم به راه ابولفضل
آن سقای کربلا
دیگر از آمدن ابوالفضل نا امید شدن
و آن طرف میدان سقای کر بلا
با دو دسته قطع شده بر خاک افتاده بود

شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم
خدا حافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خدا حافظ و این یعنی در این اندوه میمیرم
در این تنهایی مطلق که میبندد به زنجیرم
چگونه بگذرم از عشق از دلبستگی هایم
چگونه میروی با آنکه میدانی چه تنهایم
همیشه با تو بودن های من دیری نمی پاید
وبعد از تو کسی دیگر به دیدارم نمیآید
ببین دلتنگ دلتنگم و از بی حاصلی لبریز
واین را خوب می دانم که می پوسم در این پاییز